دهی از بخش میان کنگی در شهرستان زابل است که در بیست وچهارهزارگزی شمال ده دوست محمد و نزدیک مرز افغانستان قرار دارد. جلگه ای گرم و معتدل است و 898 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه هیرمند و محصول آن غلات و صیفی و پنبه و لبنیات است و شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه و گلیم و کرباس بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی از بخش میان کنگی در شهرستان زابل است که در بیست وچهارهزارگزی شمال ده دوست محمد و نزدیک مرز افغانستان قرار دارد. جلگه ای گرم و معتدل است و 898 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه هیرمند و محصول آن غلات و صیفی و پنبه و لبنیات است و شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه و گلیم و کرباس بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
هموار و مساوی شدن و در دندانهای اسب علامت پیری است اسب را. رجوع به تخت شود، در افیون و تریاک، کنایه از کمال نشئه مند شدن. (از آنندراج) : از محتسب نداریم مانند می کشان باک داریم پادشاهی چون تخت گشت تریاک. اسماعیل (از آنندراج). - تخت شدن دماغ، چاق شدن دماغ از نشأه و مطلق رسیدن دماغ. (آنندراج). تخت شدن افیون. (مجموعۀ مترادفات) : ننوشم تا شراب از عیش دوران بی نصیبم من دماغم تخت در وقتی که شد اورنگ زیبم من. قبول (از آنندراج). چو نیست تخت دماغت سخن مگو تأثیر که شاه بیت بلند تو باب اورنگ است. تأثیر (از آنندراج)
هموار و مساوی شدن و در دندانهای اسب علامت پیری است اسب را. رجوع به تخت شود، در افیون و تریاک، کنایه از کمال نشئه مند شدن. (از آنندراج) : از محتسب نداریم مانند می کشان باک داریم پادشاهی چون تخت گشت تریاک. اسماعیل (از آنندراج). - تخت شدن دماغ، چاق شدن دماغ از نشأه و مطلق رسیدن دماغ. (آنندراج). تخت شدن افیون. (مجموعۀ مترادفات) : ننوشم تا شراب از عیش دوران بی نصیبم من دماغم تخت در وقتی که شد اورنگ زیبم من. قبول (از آنندراج). چو نیست تخت دماغت سخن مگو تأثیر که شاه بیت بلند تو باب اورنگ است. تأثیر (از آنندراج)